20 January 2008

سلام امروز برایتان تا حال کنید


1
یه روز یه مرده میره معدن بقیه اش باشه بعدا

2

پيروزي افتخار آميز دانشمندان ايراني در عرصه انرژي هسته اي و دستيابي آن عزيزان به اورانيوم غني شده رو ولش کن "خودت چه طوري؟

3

معلم همچو شمعي است که ميسوزدو هوا را آلوده ميکند پس بياييمدست به دست هم دهيم و معلم ها يمان را گازسوز کنيم

4

به ترکه میگن میخوایی از فردا سحر صدات کنیم؟میگه نه همین غلام حسین خوبه

5
مادر : پسرم ، من دارم می رم خرید یه وقت به کبریت دست نزنی ها
پسر : نه مامان جون من خودم فندک دارم

6
یارو یه زن حامله رادر اتوبوس میبینه و به او میگه : خانم این چیه
خانومه میگه : معلومه بچه ام است دیگه
یارو میگه : دوستش داری
خانومه : آره خوب، خیلی
میگه : پس چرا قورتش دادی

7

مرده میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که: جواب برج ایفله، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. ترکه میگه:...ها! پس حتماٌ برج ایفله

8
مرده
میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. ترکه میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه

9

مرده میره خواستگاری، اسم دختره پروانه بوده ولی ترکه قاط زده بوده، یک بند بهش میگفته آهو خانوم! خلاصه وقتی دختره میاد چایی تعارف کنه، ترکه میگه: دست شما درد نکنه آهو خانوم! دختره شاکی میشه، میگه: بابا اسم من پروانه‌ست نه آهو.ترکه میگه: ای بابا فرقی نداره... حیوون حیوونه دیگه

10

به غضنفر خبر میدن که بابات مرده، میگه: آخ جون... از فردا تریپ مشکی با عینک دودی

11

سیگاریه میره لباس فروشی،‌ میگه:‌ ببخشید شلوار نخی دارید؟ یارو میگه:‌بعله. طرف میگه: بی‌زحمت دونخ بدین


12

دعای خانم ها : خدایا به من عشق بده تا همسرم را دوست بدارم ؛ صبر بده تا تحملش کنم ؛ اما قدرت نده که می زنم لهش می کنم

13

به زنت نیکی کن اگه زن نداری به دوست دخترت نیکی کن اگه دوست دختر نداری پیدا کن اگه پیدا کن اگه پیدا نکردی تلاش کن اگه تلاشت نتیجه نداد خاک بر سرت کن بی عرضه بی خاصیت

14

از غضنفر می پرسن:ربنا اتنا فی الدنیا حسنا و فی اخرت الاخره حسنا یعنی چه؟ترکه می گه:یعنی دنیا خوبه حسن ولی عذاب اخرت خیلی خطرناک حسن

15

به یک ترکه میگن: 2*2 چند می‌شه؟ میگه: 5 تا! می‌گن: برو بابا، 4 تا میشه! میگه: آخه من از یه راه دیگه رفتم

16

ترکه میخواسته زیردریایی آمریکاییا تو خلیج فارس رو غرق کنه، در میزنه فرار میکنه

17

ترکه میخواسته بره هر چی راهزنه اطراف تبریزه دهنشون رو سرویس کنه. ملت هم میان هر کی یه چیزی براش میارن، یکی شمشیر میاره یکی خنجر میاره و حسابی مسلحش میکنن. خلاصه ترکه راه میفته و بعد از یک هفته خونین و مالین برمی‌گرده. مردم دورش جمع میشن، می‌پرسند: چی شد؟ چی کار کردی؟ ترکه پامیشه یا حال زار میگه: بابا یه دستم شمشیر بود یه دستم خنجر، با دندونام می‌جنگیدم

18

غضنفر به دوستش میگه: اصغر، قربون دستت، برو عقب ماشین ببین چراغ راهنما ماشین کار میکنه یا نه. اصغر میره عقب ماشین، میگه: کار می‌کنه، کار نَمی‌کنه، کار می‌کنه، کار نَمی‌کنه

19

ترکه تو کلیسا نشسته بوده، یهو می‌بینه یه دختر خیلی میزون میاد تو. میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده خوب دادی...فقط ازت یه چیز دیگه میخوام..اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت مسیح‌! خودت کمکم کن! ترکه از پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده!‌ خودم میرم

20

تلویزیون داشته گل خداداد عزیزی رو به استرالیا نشون میداده، غضنفر تماشا می‌کرده. دو سه بار که صحنه آهسته گل رو نشون میدن، غضنفر شاکی میشه، میگه: ‌حالا اونقدر نشون بده تا اون دروازه بان بگیردش

21

غضنفر زنگ میزنه خونه دوست دخترش، باباش ور میداره، هول میشه میگه: ببخشید توپمون افتاده

22

غضنفر رفته بوده استخر، مسؤول اونجا می‌خواسته واسه شاشیدن تو آب جریمش کنه. ترکه داد و بیداد می‌کنه که:‌ خوب بابا همه تو آب می‌شاشند! یارو میگه: ‌آره، ولی نه از رو دایو

23

غضنفر میره مسابقه اشپزی چند تا کله وچند تا پاچه را انداخته بودند تو قابلمه از غضنفر میپرسند از کجا بفهمیم کدوم پاچه مال کدام کله است غضنفر میگه کف پای پاچه ها را قلقلک بدهید هر کدام از کله ها خندید معلومه که ان پاچه مال ان کله است

24

دو تا ترکه میرن یک رستوران کلاس بالا، ‌دو تا کوکا سفارش میدند‌، بعد هم یکی یک ساندویچ از کیفشون درمیارند، ‌شروع می‌کنند به خوردن. گارسونه میاد میگه: ‌ببخشید،‌شما نمی‌تونید اینجا ساندویچ خودتونو بخورید. ترکا یک نگاهی به هم می‌کنند، ‌ساندویچاشونو باهم عوض می‌کنند

25

غضنفر زنگ میزنه خونه دوست دخترش،‌ بابای طرف گوشی رو برمیداره، هول میشه میگه: ‌ساعت شانزده و پنجاه و چهار دقیقه

26

دوست دارم بخورمت نه برای اینکه عسلی یا جیگری یا شیرینی فقط میخوام تو زندگیم یه گهی خورده باشم

27

ترکه میخواسته یک کبریت سوخته رو روشن کنه، (طبعاً) هرچی میزده کبریت مادرمرده روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه! ترکه میگه: نه بابا، ایلده همین پنج دقیقه پیش روشن شد

28

به ترکه میگن: چی شد معتاد شدی؟ ترکه میگه: با بچه مدرسه ای ها قرار گذاشتیم فقط روزهای تعطیل سیگار بکشیم که یهو کارمان خورد به تابستان

29

به ترکه میگن با بند، دندان و عشق شعر بگو. میگه: چو بند کرست با دندان باز شد، یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

30

به ترکه میگن واحد کمتر از مثقال چیه؟ میگه: چس مثقال




جک ها خوب بود لطفا نظر بدهید تا دفعه بعد خداحاف

No comments: